متن زیر قسمت چهارم سخنرانی استاد حسن عباسی پیرامون تحلیلی بر سریال 24میباشد که در فرهنگسرای ارسباران تحت عنوان سلسله بحثهایی پیرامون نقد و تحلیل برفیلمها و سریالهای هالیوودی ایرادشده است.
پنجمین نکته استراتژیک در این فیلم، القای این موضوع است که زنان برای ریاست جمهوری ضعیفاند. در سری هفت، چهرهای از یک زن رئیس جمهور ارائه کرده است که در واقع خانمها نمیتوانند آمریکا را اداره کنند. عاجزند و مشکلات خاص خودشان را دارند. قبلاً اشاره کرده بود مردی مثل پالمر میگوید: «من وقتی نمیتوانم خانهام را اداره کنم چگونه میتوانم کشورم را اداره کنم؟» و زنش را بیرون میکند. در اینجا میگوید، یک رئیس جمهور زن نمیتواند از محبتش به فرزند و شوهرش بزند و کشور را به خوبی اداره کند.
در سینما قیافهها و کاراکترها بسیار مهم است. اگر شخصی دو چشمش درشت بود و از هم فاصله داشت، به او نقش یک آدم ابله را میدهند. اگر کسی چشمهایش ریز و به هم نزدیک بود و بین بینیاش تیغه باریکی بود نقش یک آدم موذی را به او میدهند. اینکه پیشانیاش کوتاه یا بلند باشد. غبغب داشته باشد یا نداشته باشد. هر کدام از این موارد در سینما تعریف خاص خود را دارد.
خانمی که نقش رئیس جمهور را ایفا میکند بلاهت از قیافهاش میبارد. قیافهاش از آن قیافههایی است که خندیدن و ناراحتیاش معلوم نیست. بعضی افراد نیمی از صورتشان یک حالت و نیمی دیگر حالت دیگری دارد. وقتی بخشی از صورتشان میشکند شما احساس میکنید که دارند میخندند. در صورتی که ناراحت است، ولی وضعیت صورتش این طوری است. نرفتند پوست صورتشان را بکشند تا درست شود. با مشاهده قیافه این خانم شما متوجه نمیشوید در حال حاضر این خانم جدی یا در حال شوخی یا ناراحت و متأثر است. در واقع به مخاطب این طور القا کرده است که یک رئیس جمهور زن نمیتواند آمریکا را اداره کند.
همزمان با پخش سری هفتم، انتخابات ریاست جمهوری در حال برگزاری و خانم هیلاری کلینتون نامزد ریاست جمهوری بود. خانم کلینتون و آقای اوباما از حزب دموکرات و آقای مککین از حزب جمهوریخواه بودند. این القا درون مناسبات حزبی که ای مردم شما برای اولین بار به دنبال رئیس جمهور زن نباشید بلکه به دنبال یک رئیس جمهور سیاهپوست باشید. همان نقشی که سریال 24 برای روی کار آمدن آقای اوباما تصویرسازی کرد، علیه خانم کلینتون ایفا کرد. وقتی سری هفت این سریال را میبینید، مشاهده میکنید نوع آرایش موی این خانم، مشابه آرایش موی خانم کلینتون است. گرد بودن صورت و حتی بعضی عکسالعملهای او کاملاً کپیسازی شده است. این سریال میتواند نوعی حمله تبلیغاتی به خانم کلینتون ارزیابی شود.
ششمین مؤلفه استراتژیکی این فیلم القای وقوع واقعه تروریستی اتمی در خاک آمریکا و درگیری اتمی با خاورمیانه همزمان با رفتن یک رئیس جمهور سیاهپوست به کاخ سفید است. به نظر شما تا چه حد این آیندهنگری موضوعیت دارد. آقای پالمر رئیس جمهور شد. چند وقت بعد مسلمانها قصد داشتند یک بمب اتمی در لوسآنجلس منفجر کنند. به نظر شما اینکه میگویند سال 2010 یا 2011 اتفاق خاصی خواهد افتاد غیر از این است که چنین القائاتی در سری دوم نشان دادهاند. پالمر رئیس جمهور است و با توجه به روحیه صداقتگرا نمیخواهد دست به حمله اتمی به کشوری بزند و کشوری را تنبیه کند که چرا تروریستهای آنها آمدند و در خاک آمریکا بمبگذاری کردهاند. این القا یکی از تصاویر استراتژیکی است که در ذهن مخاطب آمریکایی و بقیه جاهای جهان نشسته است.
نوع روی کار آمدن رئیس جمهور سیاهپوست و وقایعی که در زمان ریاست جمهوری او رخ میدهد یکی دیگر از این نکات است. هفتمین نکته در حوزه تفکر استراتژیک القای تروریسم اسلامی و مسلمانان تروریسم است. از هفت سری پخش شده پنج مورد مستقیماً تروریسم مسلمان بودهاند. به خصوص در فصلهای 2، 4، 5 و 6 مسلمانان در لبه تیغ اتهام هستند. در سری 6 به کرّات عبارت مسلمانان تروریسم به کار میرود. در این فصل زن مسلمانی به نام نادیا که یک عرب تبار است در سی.تی.یو کار میکند. او یکی از کسانی است که پشت کامپیوتر کار میکند. همکارش به جرم مسلمان بودن او را غیر قابل اعتماد میداند. در جایی به نادیا هشدار میدهد، «این کشور الان توسط تروریستهای مسلمان زیر حمله است.» لذا معتقدیم به ساختمان سی.تی.یو کسی آمده که دشمن است. آن هم کسی نیست جز تو که مسلمانی. البته نادیا به او جواب میدهد: «تو نژادپرست نیستی. تو سادیستی.»
این جمله را در دهان نادیا گذاشتهاند تا از یک چیزی فرار کنند. اگر کسی علیه یهود حرفی بزند به او میگویند آنتی سمیتیسم، آنتی ژودائیسم یعنی یهودستیزی، سامی ستیزی، اما وقتی علیه اسلام حرفی زده میشود گفته میشود اسلام فوبیا، یعنی اسلام هراسی. به این معنی که اسلام یک پدیده هرسناک است اگر چیزی گفته میشود درباره هراس از اسلام است نه آنتی اسلامیسم. یعنی اگر او میخواست به عنوان یک مسلمان جواب بدهد نباید میگفت، تو نژاد پرست نیستی. تو سادیستی. بلکه باید میگفت، تو آنتی اسلامیستی. در واقع خیلی راحت این مفاهیم را منحرف میکنند.
یک هنرپیشه زن ایرانیتبار در مصاحبهای میگوید: «فراموش نکنید که درست است که همه مسلمانها تروریست نیستند، اما متأسفانه همه تروریستها مسلمان بودند.» نمیتوانم درک کنم کسانی که شاکیاند این گونه سریالها مثل 24 که بعد از 11 سپتامبر ساخته شدهاند، محصولات پس از 11 سپتامبرند. همان طور که جیمز باند محصول جنگ سرد بود.
هشتمین مؤلفه حمله به سفارتخانههای روسیه و چین در آمریکاست. وقتی خط قرمز امنیت ملی در میان باشد حمله به سفارتخانههای ابر قدرت هم طبیعی است. این پاسخ به آن نکتهای است که همیشه میگویند ایران اقدام غیرقانونی انجام داده است. نهمین مسئله، نفوذیها در کاخ سفید و سی.تی.یو هستند. در واقع پیام فیلم این است که خودیها هستند که کار دشمن را تسهیل میکنند و پیش میبرند. کار مقابله را خنثی میکنند. یعنی فساد سیاسی و امنیتی زمینه تهدید است. دهمین تصویری که ایجاد میشود این است که مدیریت همه از کاخ سفید تا کف جامعه مدیریت بحران است. همه در شرایط بحران جامعه را اداره میکنند. یازدهمین تصویری که ساخته میشود این است که جامعه و کشور مدام در حال تهدید تکنولوژیکی است. یعنی بشر و تمدن بشری اسیر تکنولوژی شده و هر روز در حال تهدید از سوی آن است. دوازدهمین تصویری که وجود دارد این است که همه جک ایثارگر را تحسین میکنند، اما کسی دوست ندارد به جای جک باشد. شما وقتی هفت سری 24 را میبینید دوست ندارید به جای جک باشید. در حالی که همه او را تحسین میکنند. چون او یک قهرمان و ناجی است، اما هیچ کس نمیخواهد مثل یک آدم اتوکرات که همه قوانین را در هم مینوردد و جامعه را نجات میدهد آنگاه با قوانین همان جامعه او را محاکمه میکنند. این القا کاملاً انجام میشود. در واقع جک قهرمانسازی و الگوسازی نمیشود که فردا همه نوجوانهای آمریکایی و همه جوانان سراسر دنیا مثل جک عمل کنند. همه جک را دوست دارند، ولی کسی نمیخواهد مثل او قانون گریز باشد. سیزدهمین تصویر در این مسیر این است که دستیار رئیس جمهور در سری 3 در تماس با مدیر سی.تی.یو یعنی آلمیدا میگوید: «محکم ایستادن در برابر خواستههای تروریستی جزو سیاستهای اساسی ایالات متحده است.» ببینید سیاستهای کلان نظامشان را در قالب مباحثی که مسئولین کشور در این فیلم مطرح میکنند ارائه میکنند. در ادامه گفته مذکور میگوید: «من رئیس جمهور را میشناسم. او تروریست زندانی سالازار را آزاد نخواهد کرد. برادرش هر تهدیدی که میخواهد بکند.» چون برادرش تهدید کرده بود کل لوسآنجلس را به آن ویروس آلوده میکند. اینکه آنها در برابر خواستههای تروریستی مقابله و مقاومت میکنند و جزو سیاستهای اصلیشان است، یک پیام به گروههای تروریستی است که وقتی این فیلم را میبینند بدانند که آمریکا کوتاه نمیآید. چهاردهمین تصویر استراتژیکی که در ذهن ساخته میشود این است که سرمایه انسانی آنها در بحران چقدر مهم است.
در قسمت 4 که جک معتاد شده است. آن خانم دکتر بیولوژیست که جک را معاینه میکند. پس از اینکه متوجه میشود که جک معتاد است به او میگوید: «من دارم این ریسک را میکنم که تو بیشتر از اینکه یک مسئول باشی یک سرمایه باارزشی. خواهش میکنم این را خراب نکن.» القا میکند چنین افرادی سرمایه آن نظام تمدنیاند. خیلی هم به جا این حرف را میزند. یعنی به او میگوید، تو مال خودت نیستی اجازه بده ما در ترک اعتیاد به تو کمک کنیم. تو الان در این صحنه مؤثری. تصویر پانزدهم این است که پالمر میگوید: «من چهار سال در این مقامم. به سختی یاد گرفتم که هیچ امر مطلقی وجود ندارد. بعضی وقتها مجبوری سازش کنی. مردم آمریکا اگر دیدید احیاناً رهبران کشورتان جایی سازش کردهاند حاصل این است که هیچ امر مطلقی در اداره جامعه وجود ندارد.» آن شخصی که کوتاه نمیآمد حالا در سری 3 مستقیماً چنین جملهای را میگوید. در این فیلم از بازدارندگی امنیتی تصویر بسیار مهمی ارائه میشود. یعنی اگر دولت آمریکا میخواست بازدارندگی امنیتی انجام دهد تا اقدامات تروریستی در سرزمینش صورت نگیرد این قدر که این فیلم در جهان مؤثر بوده هیچ چیز دیگر تا این حد مؤثر نبوده است. روش بازدارندگی امنیتی آنها در سه لایه بوده است. این فیلم تحذیری برای 1) تروریستها و 2) دولتهای متخاصم است. در این فیلم بعضی از مقامات پایینتر از رئیس جمهور تصمیم میگیرند هر کشوری که آنها را تهدید کرده است با سلاح اتمی آنها را بکویند. یعنی دولتمردان دولتهای متخاصم که این فیلم را ببینند، بر حذر میشوند که مبادا به خاک آمریکا تعرض کنید یا از سرزمینتان تروریستها به خاک آمریکا نفوذ کنند. 3) بهرهگیری از مکتب امنیتی خاص آمریکاییها یعنی نابودی تهدید در بیرون و تبدیل تهدید به فرصت است. امتیاز ویژه این سریال به عنوان تصویر هفدهم القای مدیریت استراتژیک است. دوستان به این جمله با دقت عنایت کنند به خصوص به درد دوستان جوان برای زندگی آیندهشان میخورد. نمایش همزمان مشکلات و مسائل به ظاهر مستقل یعنی در فیلم اتفاقاتی مستقل و تکتک میافتد، اما یا به هم مرتبطاند یا روی هم تأثیر میگذارند. چگونگی مدیریت بر این مسائل به طور همزمان و تبیین میزان سینرژی تصمیمها و رفتارها نه با مدیریت واحد و همزمان از یک مرجع بلکه با مدیریت پراکنده یکی از ویژگیهایی است که در این فیلم نشان داده شده است. اینکه وقایع ملی را چگونه باید اداره کرد. این برای مطالعات دانشجویان مقطع کارشناسی ارشد و دکترای مدیریت استراتژیک یک مورد مطالعاتی استثنایی است. بند هجدهم این است که چگونه روند نیل به قدرت و حفظ تعادل سیستم صورت میگیرد. دو گزاره است. اولی روح حاکم بر سیاست، ایدئولوژی ماکیاولیسم هدف وسیله را توجیه میکند.
در روح حاکم بر تصمیمها جامعه امنیتی و اطلاعاتی این کار را انجام میدهد. در این فیلم نکات متعددی وجود دارد که میتوان به صورت گسترده و مبسوط راجع به آن بحث کرد که من از آن میگذرم. آنچه که عینیت دارد این است که این سریال تراز حکومتداری و حفظ تعادل یک جامعه را به طرز چشمگیری نشان میدهد. وقتی امنیت اصل باشد مشکل آغاز میشود. مسئله دستگاه امنیتی حفظ وضع موجود است. این خیلی مهم است. دستگاههای اطلاعاتی و امنیتی که با مدیریت بحران سر و کار دارند معتقدند وضع موجود وضع خوبی است. مثلاً وضع تهران را ببینید گرانی، بیکاری، فقر، آلودگی هوا و مشکلات متعدد داریم. حالا اگر کسی در گوشهای بمب بگذارد سیستم اطلاعاتی در صدد برمیآید این خطر را رفع کند. این کار بسیار باارزشی است. اما اینکه وضعیت از حالت اولیه خرابتر میشود و شما دوباره آن را به وضعیت موجود بر میگردانید این حرکت رو به جلو نیست. یعنی برگشتن به وضع موجود است. متأسفانه القایی که این فیلمها میکنند این است که بهترین کار حفظ وضع موجود است. فرض میکنیم توانستیم بمبی را که در تهران بوده است خنثی کنیم، حالا آلودگی هوا، کنترل ترافیک، مسئله گرانی، بیکاری و مسکن را چه کار کنیم. هیچ وقت فیلم 24 حرکت ایجابی را به شما نشان نمیدهد. نمیگوید وضع آمریکای امروز این است میخواهیم آن را جلوتر ببریم تا بهتر شود بلکه میگوید وضع جامعه آمریکا به بهترین کیفیت است، ولی بعضیها میخواهند تعادل را به هم بزنند و وضعیت فعلی را مخدوش کنند. ما میخواهیم آن را به وضعیت قبلی برگردانیم. یعنی همیشه وضعیت قبلی خوب بوده است. هیچ وضع متعالی و نمونه بهتری متصور نیست. اگر احیاناً در سینما یا سریالهای استراتژیک فیلمی دیدید که معکوس این بود و وضع موجود را قبول نداشت و طرحی برای شرایط بهینه داشت، در واقع نقیض کاری میشود که در فیلم 24 شده است. هر کدام از مجلداتی که میبینید، مجموعاً بیش از ششصد صفحه است. عکس مربوط به مجله فصل اول نماد ابلیسی است که در جلوی کاخ سفید قرار دارد. حجم فیلمنامه این مجموعه تلویزیونی عظیم است و کاری است که با کیفیت بسیار بالا در جهان دیده شده و مورد قبول بدنه، عوام و عموم جامعه قرار گرفته است. هر چند این سریال خشن است و برای کودکان و به خصوص خانمها اصلاً مناسب نیست و لطافتهای مناسبی را که موافق طبع خانمهاست دراین سریال نمیبینیم، ولی عده زیادی از خانمها این سریال را دیدهاند.
در مجموع چنین سریالی در ژانر سینمایی استراتژیک نیامده است که همه را سرگرم کند. آمده است تا رئیس جمهور سیاهپوستی را بیاورد، تهدیدهای تروریستی را به مردم آمریکا معرفی کند، به تروریستها بگوید اگر شما بیایید و در خاک آمریکا دست به اقدام تروریستی بزنید حکومت آمریکا شما را شکنجه میکند. در این فیلم به خصوص از فصل دوم به بعد شکنجه بسیار رسمیت دارد و علناً شکنجه انجام میشود. هنرپیشه جک بائر، سافر لن آمریکایی نیست، بلکه انگلیسیالاصل است. همان طور که هنر پیشههای جیمز باند از انگلیس میآمدند و این نقش را بازی میکردند. وقتی یک فرد انگلیسیالاصل در خاک آمریکا این نقش را بازی میکند این نماد است که از سرزمین مادر انگلوساکسونها کسی میآید و در دفاع از تمدن آنگلوساکسون عمل میکند.
این سریال جای بحث بسیار زیادی دارد. قبلاً حدود ده دوازده جلسه تا ابتدای سری7 مبسوط به آن پرداختهایم. امسال هم که سری 8 در حال پخش است باز هم جای بحث دارد و باید مورد بررسی قرار گیرد. جلسه آینده به بحث راجع به سریال پریسون برید میپردازیم. این سریال یک سریال عمیقاً فلسفی است. دوستانی که با فلسفه افلاطون آشنا باشند میتوانند این سریال را رمز گشایی کنند. این سریال ویژگیهای خاص خود را دارد که آن را مورد ارزیابی و تحلیل قرار میدهیم.
این شانزده هفده سریالی که دوستان برای بررسی انتخاب کردهاند، دوستانی که دیدهاند چه بهتر. کسانی هم که ندیدند به مرور که در جلسات اعلام میکنیم میتوانند دمو یا شمای کلی از آنها را ببینند تا با بحثهایی که ارائه میشود مقداری آشنا باشند. یکی دو سریال دیگر هم هست که ژانر امنیتی دارد مثل یونیت و قهرمانان. سریالهایی که سبک زندگی را دنبال میکند مثل خانهداران سرسخت یا دوستان و سریالهایی از این قبیل را احتمالاً فرصت کنیم در ادامه بحث سریالهایی که ژانر امنیتی دارند به آنها بپردازیم. اما در مجموع دورهای که اجداد ما در جاهایی مثل قهوهخانه مینشستند و نقالی داستانهای شاهنامه را برایشان میخواند. مردم در هفتاد سال عمرشان با سه چهار داستان مثل شاهنامه یا قصه حسین کرد شبستری یا امیر ارسلان نامدار زندگی میکردند. بعد از آن رمان آمد و افراد رمانهای طولانی مثل دو جلدی بینوایان ویکتور هوگو، آثار تئودر داستایوفسکی و کارهای قطور را میخواندند. این زمان هم گذشت و تبدیل شد به دورهای که مردم همه آن آثار را در یک فیلم دو ساعته سینمایی میدیدند و ممکن بود در هفته یکی دو فیلم سینمایی ببینند که در سال 100-150 فیلم سینمایی میشد. چون امروزه کورتکس یا غشای خاکستری مغز افراد نسل بعدی پیچیدهتر و کاملتر از نسل قبل از خود شده است، این قابلیت را دارند حجم عظیمی از اطلاعات را بگیرد، لذا عادی است تصور کنیم با نسلی سر و کار داریم که به طور متوسط 500 تا 1000 سریال میبیند.
اگر سریالهای رسمی تلویزیون خودمان را که هر روز هر شبکه سریال دارد، فیلمهای سینماییای را که از تلویزیون پخش میشود. به اضافه فیلمهای سینمایی را که از طریق شبکه زیرزمینی از هالیوود و جاهای دیگر میبینید در طول سال جمع بزنید. در کنار آن میزان سریالی را که در طول سال شخصی ممکن است دو یا سه تا از آنها را ببیند که هر کدام به طور متوسط 110،120و 150 قسمت هستند و بعضی از آنها بالای 200 قسمتاند، در نظر بگیریم. با توجه به آنچه که گفته شد باید بپذیریم از آن دورهای که اغنای کار تصویر سازی با نقالی و کارهای روحوضی در قهوهخانهها انجام میشد تا جایی که رمان خوانی و بعد هم دیدن فیلمهای سینمایی باب شد. به جایی رسیدیم که امروز سریالها اشباع نسل را در اختیار دارند و حرکت بعد این است که کودکان جامعه فقط با بازیهای کامپیوتری اغنا و ارضا میشوند. این روند یک دگردیسی فرهنگی به وجود میآورد. به خصوص دوستان جوان این مسئله را درک کنند و از این زاویه متوجه این موضوع باشند. هاضمه و معده نسل بعد خیلی بزرگتر و قویتر است و میتواند حجم بیشتری مطلب را میتواند در خود هضم کند. از این جهت باید این تغییر و تحولی را که در حال شکلگیری است مورد ارزیابی قرار دهیم و ببینیم چه مقدار از مطلبی که وارد ذهن نسل بعد شده هضم شده است و نسل بعد را نسبت به این موارد واکسینه کنیم تا بتوانند در مواجهه با چنین ادبیاتی خود را حفظ کنند و به بهترین کیفیت از محاسن این کارها استفاده کنند و مضار و مشکلات احتمالی این نوع موارد و آثار را آگاهانه کنار بگذارند.
والسلام